بابا سلام با هم حرف بزنيم؟
بابا سلام با هم حرف بزنيم؟ 4 ساله كه بودم فكر ميكردم پدرم هر كاري رو مي تونه انجام بده. 5 ساله كه بودم فكر ميكردم پدر خيلي چيزها رو مي دونه. 6 ساله كه بودم فكر مي كردم پدرم از همه پدر هاباهوشتره . 8 ساله كه شدم، گفنم پدرم همه چيز رو هم نمي دونه. 10 ساله كه شدم با خودم گفتم! اون موقع ها كه پدرم بچه بود همه چيز با حالا فرق داشت. 14 ساله كه بودم گفتم: زياد حرف هاي پدرمو تحويل نگيرم اون خيلي ... 16 ساله كه شدم ديدم خيلي نصيحت مي كنه گفتم باز اون گوش مفتي گير آورده. 18 ساله كه شدم واي خداي من باز گير داده به رفتار و گفتار و لباس پوشيدنم همين طور بيخودي به آدم گير ميده 25 ساله كه شدم ديدم كه بايد ازش بپرسم، زيرا چيزهاي زيادي ...
نویسنده :
مامان رويين
13:37